بعد از پتروس فداكار هلندي كه از كلاس چهارم ابتدايي يكي از قهرمانهاي ما شد و بعدها فهميديم اسمش هانس بوده و حاصل خيالپردازي يك نويسنده آمريكايي، شايد سي سالي ميشود كه ريزعلي خواجوي، دهقان فداكار توي كتابهاي درسي دارد به بچههاي ما از خودگذشتگي ياد ميدهد؛ البته حسين 13 سالهاي هم كه فهميده بود، هست.
ما مثل يك سيدي خشدار فقط روي چند تصوير مشهور ماندهايم و يادمان رفته كه اگر بچهها قهرمانهايشان را فقط توي كتابها و در گذشتهها پيدا كنند، چيزي به اسم فاصله در وجودشان شكل ميگيرد و حتي جستوجوي اطرافشان و اتفاقهاي بزرگش را از دست ميدهند.
بهنظر من زني كه سيسال تمام، نقد عمر و جوانياش را پاي يك جانباز ريخته، بيش از اين بايد توي چشم باشد و روبهروي نسلي كه ايثار را قاب كرده است. كارتونخوابي كه چند ميليارد پول را بيهيچ طمعي به صاحبش برگردانده، بايد كه اسباب شرمساري خواهر و برادري باشد كه براي يك ارث مختصر چند سال است با هم قهر هستند. حتي پيرمردي كه 12 سال است عاشقانه همسر آلزايمرياش را تر و خشك ميكند، بايد بيايد جلوي دادگاههاي ما تا زن و شوهرهايش اينقدر فراموشي چيزهاي ساده را به رخ هم و به طلاق نكشند.
ما به نشان دادن قهرمانهاي دنياي اطرافمان محتاجيم،و براي اينكه يادمان دادند نسل اسوهها هيچوقت منقرض نميشود، بايد از آنها تشكر كنيم.
پی نوشت :
ماهنامه خانه خوبان، عبدالله نيازي، شماره 73.